عشق
هر كسی آمد مرا در خويش پيدا كرد ورفت .
در نگاهم بی كسی را يك معما كرد ورفت .
با كليد خستگی درهای حسرت را باز کرد و رفت .
تكه های قلب خود را نذر فردا كرد و رفت .
فكرهای پخته اش را پشت افكارم جا گذاشت .
نسخه های بی كسی را بازامضاء كردورفت .
در نگاهش كينه های كهنه اش را غرق دريا كردو رفت .
دستهايش را پر از باران احساسم نمود .
آسمان را در نگاه خاك معنا كرد ورفت..........
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۴ ساعت 13:26 توسط #امیر محمد#
|